جدول جو
جدول جو

معنی شاه منصوری - جستجوی لغت در جدول جو

شاه منصوری
(مَ)
دهی از دهستان بهمنی بخش میناب شهرستان بندرعباس. دارای 70 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن خرما و مرکبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
شاه منصوری
(مَ)
نام طایفه ای از ایلات کرد ایران است که در ییلاق قریۀ امام و کرد سیران و قشلاق زهاب سکنی دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 59)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
پسر دوم شاه شرف الدین مظفر بن امیر مبارزالدین محمد از آل مظفر است. شاه منصوردر سال 790 هجری قمری به شیراز آمد و بسهولت برآنجا مسلط گشت در 793 شاه یحیی و سلطان زین العابدین و سلطان احمد و سلطان ابواسحاق با یکدیگر برای برانداختن شاه منصور متحد شدند و قرار ملاقات در سیرجان گذاشتند ولی همین که شاه منصور بطرف سیرجان حرکت کرد در فسا لشکریان احمد و زین العابدین را درهم شکست و به شیراز برگشت و از آنجا به طرف اصفهان و یزد و کرمان رفت و آنها را از دست زین العابدین و شاه یحیی و سلطان احمد بیرون آورد و بیشتر آبادیهای یزد و کرمان را خراب کرد و در سال 795 تیمور که از تاخت و تازهای منصور به خشم آمده بود از شوشتر عازم شیراز شد (بار دوم) و پس از تسخیر قلعۀ مستحکم ’سفید’ سلطان زین العابدین کور را که به امر شاه منصور در آنجا زندانی بود نجات داد و منصور چون این خبرشنید از شیراز بگریخت ولی در اثر طعن مردم به شیرازآمد و لشکری فراهم ساخت و در سه فرسنگی شیراز جنگ درگرفت شاه منصور که سه زخم برداشته بود بطرف شیراز حرکت کرد ولی یکی از اتباع تیمور او را نشناخته از اسب پائین آورد و او را در همانجا بکشت. خواجه حافظ شیرازی که دو سال از زمان شاه منصور را درک و هم در زمان او بسرای باقی شتافت بدین پادشاه علاقۀ بسیار داشت. وی را در دولت آن شاه شش غزل نغز و دو قطعه است.
1- در حین ورود مظفرانۀ شاه منصور به شیراز و جلوس به تخت سلطنت:
بیا که رایت منصور پادشاه رسید
نوید فتح وبشارت بمهر و ماه رسید.
2- بدولت او دعا کند:
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
بدست مرحمت یارم در امیدواران زد.
3- خواجه شهرت خود را مدیون به شاه منصور میداند:
الا ای طوطی گویای اسرار
مباداخالیت شکر ز منقار.
4- فتح و ظفر شاه را مدیون همت باطنی خود میداند:
گرچه ما بندگان پادشهیم
پادشاهان ملک صبحگهیم.
5- در این غزل از شجاعت شاه یاد میکند:
نکته ای دلکش بگویم خال آن مهرو ببین
عقل و جان را بستۀزنجیر آن گیسو ببین.
6- درباره افزایش مقرری وی و بزرگان شیراز:
پادشاها! لشکر توفیق همراه تواند
خیز اگر بر عزم تسخیر جهان ره میکنی.
7- پس از همین واقعه و تعیین راتبه جهت خواجه حافظ غزل یا قصیدۀ (بمناسبت تعداد ابیات) زیر را سروده است:
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
یعنی غلام شاهم و سوگند میخورم.
رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 102 و حافظ شیرین سخن دکتر معین ص 249 و بعد و نیز رجوع به حافظ شیرازی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
منسوب به شاه مقصود.
- تسبیح شاه مقصودی، نوعی تسبیح که دانه های سبحه از سنگ شفاف مخصوص که بزردی و سبزی زند کنند و بیشتر برنگ طوسی است.
- سبحۀ شاه مقصودی، تسبیح که از سنگ مزبور باشد
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بم. دارای 215 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات و خرما است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نوعی تسبیح گرانبها که بیشتر به رنگ طوسی است و جنس آن از سنگی مخصوص است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه مقصودی
تصویر شاه مقصودی
((مَ))
نوعی تسبیح گرانبها
فرهنگ فارسی معین